دی ماه نوزدهم زندگی طاها
یک روز دیگه از زندگی پسرم میگزره کم کم زندگی شکل خودشو گرفته،سن لجبازیو شیطننش آغاز شده.طاهای من دیوارا رو مینویسه صندلی زیر پاشه تا چراغا رو روشن کنه و در کمدها رو واکنه بریز بیرون با درکه اما سنش انقد نیس که بدونه داره خرابکاری میکنه صندلی رو میزاره رو اپن و میگه اتدور اندور یعنی انگور .کنتر یعنی کنترل دلاخ یعنی چراغ. اندشت انگشت . میگم،چندسالته میگه یسال با انگشت ناخن و انگشتشم نشون میده ابرو دندون و زبون پی پی میکنه دستشو تکون میده میگه مامان پیف. چشمشو نشون میده میگه فوت کن میگه اوف پوووف . یعنی اوف شده دعواش،کردنی نازم میکنه ارووم میگه مامان مامان . به باباش تتزگیا میگه امیرا یعنی امیر اقا مردا رو میگه اقا به زنداییش خاله میگه شبا شارژ...
نویسنده :
مامانی
2:16